14.سفر کوتاه
سلام کوچولوی من.. این روزها خیلی زود میگذره...هم دوست دارم بگذره هم نه...هم شیرینیه این روزهارو دوس دارم هم دوس دارم زودتر روی ماهتو ببینم.... بالاخره خاله زهرا نی نی کوشولوش به دنیا اومد...ایشالا خوش قدم و خوش روزی باشه... من و بابایی تصمیم داشتیم تو تعطیلات عید فطر خونه بمونیم اما یه دفعه بابایی متحول شد و تصمیم گرفت بریم شهرستان آبا و اجدادی... هم خانواده ما تعطیلات رفته بودن اونجا هم مامان بابایی بیشتر سال اونجاست و فقط فصل سرما میاد تهران... خلاصه که پنجشنبه ساعت ١٢ شب تصمیم گرفتیم و ٦ صبح راه افتادیم... خدارو شکر اذیت نشدم و خیلی راحت رفتیم... برای ناهار با فامیل بابایی رفتیم دشت ..قبل ...
نویسنده :
me
11:17